چرا جهان این همه بزرگ است ؟
یا چرا باید این همه بزرگ باشد ؟
آیا لازم بود این همه بزرگ باشد ؟
اعصاب اسیدی شد از بازی روزگار
نه حوصله داریم نه آرام و نه قرار
هر کسی که به زنان بدبین است
فاقد چشم حقیقت بین است
زن ستیزان از زن می ترسند
سعی شان محو وی و توهین است
چند پرسش داریم از آنان
راست را گفته که پاسخ این است
جهل خویان چه جوابی دارند
پاسخی جز ساکت بنشین است ؟
پس بگو صاحب افکار ناب
اختر چرخ ادب پروین است
داستان سَووشون عالم گیر
گوشه ای از هنر سیمین است
یک ریاضی دان نامش مریم
افتخار همه ی ما این است
باز افراد بزرگی هستند
ذکر اینان تنها گلچین است
آنچه نافذ گفته جز حق نیست
تلخ اما سخنش شیرین است
________
تقدیم به غنچه هایی که برای شکوفایی و رشدآفریده شده اند نه رکود
دکتر نادر نوری (نافذ )شهریور 99
بر گرفته از وبلاگ دکتر نادر نوری
من آن سرو سهی هستم که ازخاک و خسان رستم اگر دنیا به هم ریزدنگردد کج دل و دستم
نه مغرورم نه مکارم نه مزدوری ریاکارم نه مردم را بیازارم نه روباهی ربا خوارم
من از مرغان قافم که جدا مانده ز سامانش پرش بسته دلش خسته بنالدغم ز افغانش
من آن سیمر غ دستانم شفا خیزد ز دستانم سقای حق پرستانم وفا دارم به وجدانم
غبار غم بر اندازم چو طرحی نو در اندازم فلک را سقف بشکافم به افکارچو شهبازم
نمی فهمند درد ما ستم سازان و جاهلها به جای حل یک مشکل بیفزایند مشکلها
کنون نافذ بیا بنشین برای که رجز خوانی ؟ جهان جز با خردورزی نگیرد هیچ سامانی
دکتر نادر نوری ( نافذ )