تا به کی در اشک شنا باید کرد ؟
گوش به هر ابله چرا باید کرد ؟
این جهان هرگز جای ماتم نیست
هرچه جز شادیست رها باید کرد
ــــــــــــــــــــ
دکتر نادر نوری ( نافذ) تیر ۰۰
تا به کی در اشک شنا باید کرد ؟
گوش به هر ابله چرا باید کرد ؟
این جهان هرگز جای ماتم نیست
هرچه جز شادیست رها باید کرد
ــــــــــــــــــــ
دکتر نادر نوری ( نافذ) تیر ۰۰
خنده بر لبم ولی دلشاد نیم
میهمان هیچ جز فریاد نیم
خسته از رذالت بیدادگران
اعتراف می کنم آزاد نیم
دکتر نادر نوری - نافذ - خرداد ۰۰
خالی کردنش واقعن محال است
دالانهای تاریک ودگم آن غار
خالی از خرد زاغه ی زغال است
______________________
دکتر نادر نوری ( نافذ ) خرداد 1400
بی لیاقتی یا نخواستن خدا
بر گرفته از وبلاگ دکتر نادر نوری کرمانشاه
روزی سوار بر آرزوهای بربادرفته ، پیاده در خیابانهای خیال در راهی می رفتم .
آقازاده ای رانت خوار بر دنای ملت سوار پیش پایم ایستاد که :
ای نادر در راه مانده، ای همان که روز و شب کتاب خوانده ، تا کنون با قلم غلمبه ات به کدام قله رسیده ای
و مزه ی کدام خوشی را چشیده ای ؟
بیا ای نادر پیر، ای درس خوانده ی بی تدبیر چون ما ره دروغ و اختلاس گیر
که سعدی فرموده :
ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روز دریابی
گفتم :
هر چند راحت به راهت نازی سدها رذالت نهان در آن است
گرچه به فکرت زرنگی خوب است پایان پوچت به قبرستان است
دکتر نادر نوری بهمن 99
ترسم که به گنجستان نرسی ای جوینده
این ره که تو می روی به گیجستان است
دکتر نادر نوری
پندهای بهداشتی رستم به اسفندیار
____________________
تهمتن چو از خواب بیدار شد
شتابان روانه ی بازار شد
وزان سوی دیگر گو اسفندیار
فلافل به دستش به اسنپ سوار
چنین گفت رستم به اسفندیار
کمی وزن خود را به پایین بیار
شکم گشت فربه و تن شد گران
پیاده برو چاق گشتی جوان
یکی پند گویم تو را من درست
چو خواهی بمانی جوان تندرست
جهان را به چشم جوانی مبین
تو با اهل الکل مشو همنشین
سزد گر هر آن کس که دارد خرد
غذاهای آماده کمتر خورد
ره رستگاری همین است و بس
مزن لب به قلیان و سیگار پس
از آن پس نیابی چنان روزگار
اگر ورزشت را گذاری کنار
به گیتی نماند کسی جاودان
ولی تا که هستی تو سالم بمان
زگردون به من بر ستم ها رسید
کرونا گرفتم به طرزی شدید
چنین رفت و این بودنی کار بود
ولیکن نمردم خدا یار بود
نبشتم به نزدیک شاه بلند
به ما کی رسد واکسن از هلند
چو بر خواند , پاسخ چنین داد باز
نیاید به ایران بدون جواز
دلم سیر شد زین سرای سپنج
ز این سو کرونا وزآن فقرو رنج
از آن پس نمیرم که من زنده ام
که با ذهن( نادر) سخن رانده ام
______________
نیم بیت نخست از شاهنامه و نیم بیت دوم از دکتر نادر نوری ( نافذ )
اعصاب اسیدی شد از بازی روزگار
نه حوصله داریم نه آرام و نه قرار